معنی فیلمی از مجید قاری زاده
حل جدول
کارگردان فیلم پسران آجری
فیلمی از مجید قاری زاده
بیقرار، پسران آجری ، جوانی، دخترم سحر، سرزمین آرزوها، پدربزرگ
بی قرار، پدربزرگ، پسران آجری ، جوانی، دخترم سحر، زن امروز، سرزمین آرزوها، شقایق
بی قرار، پسران آجری ، جوانی، دخترم سحر، سرزمین آرزوها، پدر بزرگ
لغت نامه دهخدا
قاری. (اِخ) عبداﷲبن زید قاری شامی. وی از ثوربن زید شامی روایت کند. (سمعانی).
قاری. (اِخ) محمدبن احمد، ملقب به قاری و مکنی به ابن شنبوذ. رجوع به ابن شنبوذ شود.
قاری. (اِخ) نافعبن ابی نعیم از اهل مدینه است. (الانساب سمعانی). رجوع به قاری اصفهانی نافع شود.
قاری. (اِخ) علی بن حمزه، معروف به کسائی. رجوع به کسائی شود.
قاری. (اِخ) عمروبن عبداﷲ قاری خطمی ضریر (نابینا) از صحابه بوده و پیغمبر درباره ٔ او فرموده است: مارا نزد بینا ببرید که به وی پناه بریم (مراد صاحب ترجمه است که چشم دلش بینا بوده). (الانساب سمعانی).
قاری. (ص نسبی) نسبت است به قار به معنی قیر. قیرگون: نیم شبی که شب تاری و هوا قاری قوت باصره را از مشاهده ٔ اشخاص و مطالعه ٔ اجسام معزول کرده بود مصاف دادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 230).
قاری. (اِخ) سعیدبن سفین معروف به قاری منسوب به طائفه بنی قاره است. وی از علی روایت کند، و یحیی بن ابی عمرو شیبانی از عبداﷲبن مباشر از او روایت دارد. (سمعانی).
قاری. (اِخ) محمدبن محمود، مکنی به ابن نجار. رجوع به ابن نجار شود.
واژه پیشنهادی
فیلمی از مجید مجیدی
فرهنگ معین
[ع. قاری ء] (اِفا.) خواننده، خواننده قرآن.
فرهنگ عمید
کسی که قرآن را خوب و خوش با صدای بلند و با صوت یا ترتیل میخواند،
(نجوم) ستارهای در کنار بناتالنعش: قاری بر نعش در سواری / کی دور بُوَد زه نعش، قاری (نظامی۳: ۴۶۲)
معادل ابجد
563